تربيت جوان از ديدگاه معصومین عليهم السلام
تربيت جوان از ديدگاه معصومین عليهم السلام
الف- زمينه درونى جوانان
ب- قرآن
ج- عبادت
د- شناخت دين
شناخت دين و احكام آن تا آنجا اهميت داردكه در روايات مرحلهاى از مراحل تربيتشمرده شده است. امامصادق(علیه السلام) فرمود: «فرزند آدم هفتسال اول بازى مىكند، هفتسالدوم نوشتن فرا مىگيرد و هفتسال سوم مسايل حلال و حراممىآموزد.»
ه- توبه
آن حضرت همچنينفرمود: «هيچ كس نزد خداوند از جوان توبه كننده محبوبتر نيست؛ و هيچ كس نزد خداوند ازكهنسالى كه بر گناهانش باقى است، مبغوضتر نيست.» (12)
بى ترديد جوانى از حساسترين و پرمخاطره ترين دوران زندگى است.جوان با همه تواناييها، به خاطر حساسيت مقطع سنى، مشكلات،كمبودها و واقعيات انكار ناپذير دارد. عدم درك جوان و بىتوجهى به واقعيات طبيعىاش چه بسا، به جاى تربيت، سبب گمراهىجوان مىشود. بدين جهت، بايد متوليان امر تربيت جوان راموردتوجه قرار دهند; واقعياتى كه اشاره به برخى از آنها سودمندمىنمايد:
الف) شديد بودن غريزه جنسى
ب) محدوديت آگاهى و تجارب
بدين سبب انديشه و نظر سنجيده كهنسالان از نيروى جوان برتراست. على(علیه السلام) فرموده است: «نظر سالخورده از نيرومندى جوان نزدمن محبوبتر است.» (14)
ج) تكامل تدريجى عقل
بدين سبب بايد در حد معقول از جوان انتظار داشت و اين ويژگى را در رفتار و موضعگيريهايش مورد توجه قرار داد.اين وضعيت ، بويژه تا سن 18 سالگى ، بيشتر آشكار است. على(علیه السلام)مىفرمايد: «پيوسته عقل و حماقتبا يكديگر در تعارضند تااينكه شخص به 18 سالگى مىرسد. در اين هنگام ، يكى بر ديگرىپيروز مىشود.» (17)
د) جنون جوانى
مستى جوانى حالت ديگرى است كه دراين مقطع سنى پديد مىآيد. على(علیه السلام) انواع مستى را چهار نوع(مستى جوانى، مستى ثروت، مستى خواب و مستى رياست (19) شمرده ، مىفرمايد: «شايسته است انسان عاقل خويشتن را از مستى ثروت ومستى قدرت و مستى علم و مستى تمجيد و چاپلوسى مستى جوانى دورنگاه دارد; زيرا هريك از اين مستىها بادهاى مسموم و پليدىدارد كه عقل را مىربايد و آدمى را سبك مىسازد.» (20)
ه ) نوگرايى و شيك پوشى
پس آنجا را ترك گفت، نزد ديگرى رفت و همين پرسش را تكراركرد. فروشنده دوم جواب داد: آرى، دولباس دارم; يكى بهتر است وسه درهم مىارزد و ديگرى دو درهم. حضرت آنها را خريد و لباس سهدرهمى را به قنبر داد. قنبر گفت: شما به آن سزاوارتريد:شمابالاى منبر مىرويد و خطبه مىخوانيد.
حضرت فرمود: «انتشاب و لك شره الشباب ...; تو جوانى و ميلجوانى دارى. من از پروردگارم شرم دارم و خود را بر تو ترجيحدهم.» (21) طبق اين روايت على(علیه السلام) به خاطر جوانى قنبر و ميل جوانبه نوپوشى (به اصطلاح امروز «شيك پوشى») لباس بهتر و گرانتررا به او داد.
ى ) روش احترام و مسووليت دادن به جوان
سيره گرانسنگ رسول گرامى(صلی الله علیه واله) در مسير دشوار تربيت ، بهترينسرمشق شمرده مىشود. آن بزرگوار به جوانان اعتماد مىكرد وكارهايى بس مهم بدانان مىسپرد.
در اين بخش به نمونههايى ازاين روش پيامبر(صلی الله علیه واله) اشاره مىشود.
الف- عتاب بن اسيد و ولايت مكه
ب - مصعب بن عمير و تعليم قرآن در مدينه
ج اسامه بن زيد و فرماندهى لشكر
محبت داروى بىنظير بسيارى از دردهاست. محبتبسيارى مشكلاتعاطفى و اجتماعى را از ميان مىبرد. محبت موثرترين شيوه تربيتىاست. جوان كانون عاطفه و احساسات است و تشنه محبت صادقانه. (25) ايجاد رابطه عاطفى و صميمى در تربيت او بسيار سودمند است. درطريق تربيت، تندى، سختگيرى و فشارهاى روانى نه تنها مفيدنيست، بلكه سبب رنجش جوان و لجاجتبيشتر او مىشود. جوانى،بويژه آغاز آن، زمان دوستى و دوستيابى است و جوان شديدا ازدوستان خود تاثير مىپذيرد. اين ويژگى ايجاب مىكند كه والدينفرزندان خود را در انتخاب دوستان صالح يارى كنند و مهمتراينكه خود براى او دوستى صميمى باشند، آنها بايد ضمن انجامدادن وظيفه پدرى و مادرى، دوستانى خوب و صميمى براى جوانشانباشند. محبت و رفاقت صميمانه با فرزند چنان مهم است كه امامصادق(علیه السلام) آن را راه درست تربيت در هفتساله سوم زندگى مىداند.آن حضرت مىفرمايد: بگذار فرزندت هفتسال بازى كند; هفتسال اورا با آداب و روشهاى مفيد تربيت كن و در هفتسال سوم ماننددوست صميمى با وى همراه باش.» (26)
موعظه از شيوههاى موثر در تربيت فرزندان جوان است. اگر اندرزبا منطق و عطوفت همراه باشد، بسيار موثر و كار ساز است.معصومان(عليهم السلام) از اين شيوه بسيار بهره مىبردند; براىمثال امام سجاد(علیه السلام) به فرزندش چنين اندرز مىدهد:
فرزندم، آگاه باش. با پنج گروه همنشين نشوى، سخن نگويى و درمسافرت دوستى نكنى. فرزند عرض كرد: پدرجان، آنان كيانند؟
حضرت فرمود: از همنشينى با دروغگو بپرهيز; زيرا او مانند سراباست، دور را نزديك و نزديك را دور جلوه مىدهد. از رفاقتباگناهكار ولاابالى اجتناب كن; زيرا او تو را به يك لقمه يا كمتراز آن مىفروشد. از دوستى با بخيل بپرهيز; زيرا او درضرورىترين وقتها از يارىات سرباز مىزند. از رفاقتبا احمقاجتناب كن; چون در پىسود رسانى به تو است ولى به خاطر نادانىزيان مىرساند. از مصاحبتبا آن كه قطع رحم كرده بپرهيز; زيرادر كتاب آسمانى مورد لعن و نفرين قرار گرفته است. (27)
على(علیه السلام) نيزفرزندش امام حسين(علیه السلام) را چنين موعظه كرده است: فرزندم، تو رابه تقواى الهى، در نيازمندى و بىنيازى، و سخن حق، هنگامخشنودى وخشم، و ميانه روى، در فقر و بىنيازى، و عدالت، دررفتار با دوست و دشمن، و كار و تلاش، هنگام نشاط و بىحالى، وخشنود بودن از خداوند، در سختى و گشايش و... سفارش مىكنم. (28)
جوان براى شخصيتخود اهميتبسيار قائل است، هرنوع كم توجهىرا بىاحترامى به شخصيتخود مىداند. و چه بسا واكنش نشانمىدهد. احترام به شخصيت جوان در تربيت او بسيار موثر است. اگرجوان خود را بىمقدار و حقير بشمارد، احساس كند در نظر ديگراناعتبار و جايگاهى ندارد و نزد ديگران از احترام و ارزش برخوردار نيست، تلاش در جهت رشد و تربيتخود را بىثمر مىداند و چهبسا رفتارهاى نابهنجار بروز مىدهد.امام هادى(ع) مىفرمايد: «از شر كسى كه خود را خوار مىداند،ايمن مباش.» (29)
مشورت كردن با جوان نشان دهنده احترام به اوست;زيرا سبب مىشود بيشتر براى خود ارزش قائل شود، بيشتر احساسمسووليت كند و در نتيجه در راه تربيتخود بيشتر بكوشد. رسولاكرم(صلی الله علیه واله) مىفرمايد: فرزندم آدمى در هفتسال اول آقا و سرور والدين است ، در هفتسال دوم بنده فرمانبردار و در هفتسال سوم وزير و مشاور آنان شمرده مىشود. (30)
پي نوشت :
1- الحديث، ج 1،ص 349.
2- يوسف، آيه 97 و 98.
3- همان، آيه 92.
4- بحار، ج 12، ص 280، ح 57.
5- همان، ح 22، ص 385 و ج 67، ص 159 و ج 6، ص 130 و 131.
6- همان، ج 7، ص 305، ح 78.
7- كنز العمال، ج 15، ص 776.
8- بحار، ج 71، ص 353، ح 28.
9- همان، ج 1، ص 214، ح 16.
10- ميزان الحكمة، ج 5، ص 8.
11- وسائل الشيعه، ج 15، ص 194، ح 1.
12- ميزان الحكمة، ج 5، ص 8.
13- كنز العمال، ج 4، ص 217.
14- ميزان الحكمة، ج 5، ص 6.
15- بحار، ج 72، ص 105،(پاورقى).
16- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625.
17- گفتار فلسفى جوان، ج 1، ص 129.
18- همان، ص 132.
19- ميزان الحكمة، ج 5، ص 6.
20- گفتار فلسفى جوان، ج 1، ص 136.
21- همان.
22- بحار، ج 100آ ص 92- 94.
23- همان، ص 89.
24- همان، ص 344 و 345.
25- همان، ص 21- 23.
26- وسائل الشيعه، ج 15، ص 194 و 195.
27- گفتار فلسفى جوان،ج 1،ص 457.
28- تحف العقول، ص 64.
29- همان، ص 483.
30- گفتار فلسفى جوان ج 1،ص 441.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}